جدول جو
جدول جو

معنی خوش طلعت - جستجوی لغت در جدول جو

خوش طلعت
(خوَشْ / خُشْ طَ عَ)
خوش صورت. خوشگل. زیباروی. با طلعت نکو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش طبع
تصویر خوش طبع
خوش خوی، نیک سرشت، برای مثال کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی / دیو خوش طبع به از حور گره پیشانی (سعدی۲ - ۵۹۶)، خوش قریحه، شادمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
خوش مزه، ویژگی هر چیزی که طعم و مزۀ خوب داشته باشد و به ذائقه خوش بیاید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش طینت
تصویر خوش طینت
نیکوسرشت، خوش خو، خوش خلق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش طالع
تصویر خوش طالع
خوش شانس، دارای شانس موافق در جریان امور، خوش اقبال، خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، سعید، شادبخت، فرّخ فال، ایمن، مستسعد، مقبل، صاحب دولت، نیک اختر، فرخنده بخت، خجسته فال، بلنداقبال، بلندبخت، اقبالمند، فرخنده طالع، بختیار، خجسته، خجسته طالع، نیکوبخت، جوان بخت، سفیدبخت، طالع مند، صاحب اقبال، نکوبخت
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ لِ)
خوش اقبالی. خوشبختی
لغت نامه دهخدا
(طَ عَ)
خوش صورت. خوب صورت. خوبرخ. خوش منظر. خوش قیافه. نیکوروی. خوبروی. خوب چهره. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ نَ)
نیک نهاد. نیکونهاد. (یادداشت مؤلف). خوب سرشت. پاک نهاد
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ لِ)
خوش اقبال. خوش بخت
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ طَ)
مزاح. فکاهت. طیبت. شوخی. مطایبه. مفاکهه. دعابه. مداعبه. لاغ، خوشدلی. خوشحالی:
شعر حسان بن ثابت را به خوش طبعی شنود
پادشاه دین رسول ابطحی خیرالانام.
سوزنی.
به خوش طبعی جهان میداد و می خورد
قضای عیش چندین ساله می کرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ مَ لَ)
خوش آغازی کلام. حسن مطلع
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ مَ لَ)
شعر یا کلامی که خوب آغاز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوش طبع
تصویر خوش طبع
بذله گوی، شوخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش طینت
تصویر خوش طینت
نیکو سرشت خوشخو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش طبعی
تصویر خوش طبعی
حالت و کیفیت خوش طبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
گوارا، لذیذ، با مزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش طالع
تصویر خوش طالع
خوش ذوق، شوخ و بذله گو
فرهنگ لغت هوشیار
خجسته فال، خوش شانس، نیک اختر، نیک فال
متضاد: بدطالع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش ذات، خوش قلب، خوش نیت، نیک سرشت
متضاد: بدطینت، بدنیت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
Flavorful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
savoureux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
טעים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
स्वादिष्ट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
lezat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
อร่อย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
smaakvol
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
смачний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
sabroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
saporito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
saboroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
美味的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
smaczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
schmackhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
вкусный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خوش طعم
تصویر خوش طعم
風味豊か
دیکشنری فارسی به ژاپنی